خانواده هاي سنتي فرزندان مدرن


 





 
«اين کارو جلوي بچه ها نکن، نکنه بچه ها اين فيلم رو ببينند، نه! لباس پوشيده جلوي بچه ها بهتره، مواظب باش دخترمون اين حرفا رو نشنوه، اين سرياله ديالوگاي خوبي نداره، بهتره بچه ها اونو نبينند، ويدئو؟ اصلا، چشم و گوش بچه ها باز مي شه» و صداها جمله مشابه که سال ها نه چندان دوري را به ياد مي آورند که در آن همه تلاش پدر و مادرها بر اين بود که بچه هايشان برخي صحنه ها را نبينند و بعضي حرف ها را نشنوند تا سالم بمانند و از راه به در نشوند.
هنوز خاطرات احتياط کردن بزرگ ترها براي اين که بچه هاي کم سن و سال پا را از مرز کودکي فراتر نگذارند در ذهن خيلي از ما زنده مانده است. آن وقت ها بيشتر خانواده ها مراقب رفتار و گفتارشان بودند تا کاري نکنند و حرفي نزنند که مناسب حال بچه هايشان نباشد و آنقدر در حريم خانه بايد و نبايد مي گذاشتند که بچه ها هم جرات دست از پا خطا کردن را نداشتند و انجام خيلي از کارهارا به وقتي که بزرگتر شدند و براي خود زندگي مستقلي تشکيل مي دادند موکول مي کردند.
آن وقت ها بيشتر خانواده ها حساس بودند که مبادا دختر يا پسرشان چشم به نامحرم بيندازد و حواسش پرت شود، آن وقت ها... اما حالا اوضاع خيلي متفاوت شده و اين حصارهاي سخت از ميان رفته است. البته اين که بگوييم همه خانواده ها اين طور شده اند دور از واقعيت است، اما حقيقت اين است که ساختار بسياري از خانواده ها با قبل متفاوت شده است.
حالا خانواده هاي زيادي هستند که اگر فرزندشان فيلمي نامتعارف ببيند، اگر ساعت ها پاي رايانه بنشيند، اگر مدام براي گفت و گو با دوستانش خط تلفن را اشغال کند، اگر دختر يا پسر مورد علاقه اش را به پدر و مادر معرفي کند و اگر همه آن کارهايي را انجام دهد که آدم هاي سال هاي پيش قادر به انجامش نبودند، حساسيت زيادي از خود نشان نمي دهند و مانند گذشته پاپي بچه ها نمي شوند.

حد آزادي، رشد است
 

اين که بياييم و دست به ارزشيابي بزنيم و تاکيد کنيم خانواده هاي قديم بهتر از خانواده هاي کم حساسيت امروز بوده اند، شايد کار درستي نباشد، چرا که هر زمانه اي مقتضيات خاص خود را دارد، اما اين که چرا خانواده ها تا اين حد تغيير کرده اند، رويدادي است که نخست بايد دلايل آن را دانست. دکتر علي انتظاري، جامعه شناس و استاد دانشگاه وقتي در گفت و گو با «جام جم» مرز آزادي در خانواده ها را تعريف مي کند، بروز تغييرات در ساختار برخي خانواده هاي امروزي را نه پديده اي شوم که اتفاقي تابع شرايط روز مي داند و مي گويد: آزادي اگر به معني آزاد انديشي باشد، چيز خوبي است، در واقع آزادي بايد حد داشته باشد و حد آن هم رشد است يعني آزادي اي قابل قبول است که سبب رشد افراد شود پس هر چيزي که در رشد اختلال بيندازد در حيطه آزادي نمي گنجد، اما اين که حد رشد کجاست و چه چيزهايي مي تواند در رشد افراد اختلال ايجاد کند، بحثي تخصصي است.
وي بر همين اساس به تبيين پيامدهاي آزادي بي مرز بچه ها در خانواده مي پردازد و توضيح مي دهد: واقعيت اين است که توجه کردن بچه ها به برخي امور باعث مي شود رشد عقلاني و عاطفي در آن ها به درستي ايجاد نشود، بنابراين مي توان چنين ارزيابي کرد که آزادي خوب است و اين که همه چيز را از بچه ها مخفي نگه داريم، مثبت نيست اما بايد توجه داشته باشيم که حد آزادي رشد است.

خودباني به جاي ديگرباني
 

اين استاد دانشگاه در اين باره مي گويد: هر چند آزادي بايد به رشد افراد منجر نشود، اما بايد دانست که رشد زوري نيست و محدوديت مانع شکوفايي است، اين در حالي است که اگر افراد به شدت در معرض حوادث قرار بگيرند، اين هم مانع رشد مي شود.
وي با بيان اين مقدمات به باز شدن فضاي بسياري از خانواده هاي امروزي اشاره مي کند و با برشمردن عوامل آن تصريح مي کند: برخي مي گويند مردم ما اينطور شده اند و جوان ها آن طور شده اند، اما واقعيت اين است که ما يک گروه مردم نداريم و با تنوع در شيوه هاي رفتاري خانواده ها رو به رو هستيم، به اين معني که بعضي خانواده ها هنوز خيلي سختگيرند و بعضي آسانگير و برخي ميانه رو، ولي اتفاقي که افتاده اين است که امروز برخي خانواده ها در خصوص پاره اي مسائل حساسيت ندارند و به همين دليل در فراهم کردن بستر رشد ناتوان شده اند.
امروزه تامين معاش و کسب درآمد آنقدر براي خانواده ها اهميت پيدا کرده که مسئله تربيت، موضوعي دست دوم و سوم شده است. انگار پدر و مادر وظيفه اصليشان اين است که بچه ها را فقط از نظر مادي تامين کنند. اين جامعه شناس که معتقد است امروز ما با يک نوع ناهنجاري در روابط خانودگي روبه رو هستيم به انتقاد از سياست هاي فرهنگي کشور مي پردازد ومي گويد: متاسفانه مديران فرهنگي در جامعه ما بر اين باورند که عوامل بيروني در انحراف افراد موثرند و مي کوشند تا جايي که ممکن است با اين عوامل مقابله کنند، يعني آن ها اصالت را به عامل بيروني مي دهند و تلاش مي کنند افراد کمترين سطح برخورد با اين عوامل را داشته باشند. اين وضع در خانواده هاي ما نيز حاکم شده است و توجه بيش از حد آن ها به عوامل بيروني، بچه ها را بي خيال کرده، به طوري که آن ها همواره احساس مي کنند فردي هست تا نگران عامل بيروني باشد و همين عامل است که سبب شده بسياري از جوانان احساس مراقبت از خود را از دست بدهند.
دکتر انتظاري در توضيح اين جملاتش مي گويد: ما مفهومي با عنوان خودباني داريم، يعني اين که هر فردي خودش مراقب خود باشد، اما در سياست فرهنگي کشورمان به جاي اين که به چنين مسئله اي توجه کنيم هميشه مراقب بوده ايم که مردم فلان خبر را گوش ندهند، آن فيلم را نبينند يا اصلا ماهواره نداشته باشند، در حالي که اگر به جاي اين نوع سياستگذاري ما آنقدر آدم ها را محکم و غني بار بياوريم و آن ها را با تفکر انتقادي پرورش دهيم ديگر لازم نيست دائم نگران پيام هايي باشيم که به آن ها مي رسد، چون فردي که نگاه انتقادي دارد وقتي فيلم يا خبري را مي بيند و مي شنود به جاي آنکه در مقابلش مسخ شود و تاثير بپذيرد از خودش مي پرسد اين فيلم يا خبر چه هدفي را دنبال مي کند.
اين جامعه شناس با بيان اين توضيحات تاکيد مي کند اگر خانواده هاي آزادي با حد رشد و نگاه انتقادي را در اعضايش پرورش دهد ديگر نبايد چهار چشمي مراقب آنها باشد، چرا که چنين افرادي خود در مقام تشخيص قرار مي گيرند. او توضيح مي دهد: وقتي حالت مراقبت زياد از افراد اتفاق بيفتد مقاومت در آن ها شکل مي گيرد، يعني اگر مرتب گفته شود که اين را نبين و نشنو فرد اصرار مي کند که بايد ببيند و بشنود. در واقع انسان نسبت به آن چيزي که از آن منع مي شود حريص است.
*تربيت فرزندان، مسئله اي دست چندم
اين استاد دانشگاه با تشريح اين موضوع به فشارهاي اقتصادي در جامعه و تاثير آن در تغيير ساختار خانواده ها مي پردازد و توضيح مي دهد: امروزه تامين معاش و کسب درآمد آنقدر براي خانواده ها اهميت پيدا کرده که مسئله تربيت، موضوعي دست دوم و سوم شده است. انگار پدر و مادر وظيفه اصلي شان اين است که بچه ها را فقط از نظر مادي تامين کنند و تربيت اخلاقي آن ها را در اولويت قرار ندهند.

پدر و مادر قهرمان نيستند
 

او در همين ارتباط رعايت نشدن برخي ضوابط در خانواده ها را ناشي از تغييرات اجتماعي مي داند و مي گويد: در گذشته به واسطه شرايط موجود، بچه ها پدر و مادرهايشان را قهرماني مي دانستند که همه چيز را مي داند، اما امروزه به خاطر رشد فناوري اطلاعات و ارتباطات، اين رابطه خيلي صدمه خورده و در بيشتر مواقع بچه ها خيلي بيشتر از پدر و مادرشان اطلاعات دارند.
در واقع به خاطر توانمند شدن بچه ها، پايگاه ها معکوس شده و چون ديگر بچه ها و پدر و مادرها آن آدم هاي قديمي نيستند پس فرزندان خيلي راحت با پدر و مادر ها شوخي مي کنند و آن ها را دست مي اندازند، يعني چيزي که در گذشته به هيچ وجه امکان پذير نبود.
انتظاري ادامه مي دهد: همين مسائل است که سبب مي شود پدر و مادرها قدرت گذشته را نداشته باشند و به همين علت کنترل کننده هم نباشند، يعني اگر حتي بخواهند بر رفتار بچه ها تسلط داشته باشند نمي توانند، چون ديگر بچه ها در اختيار آن ها نيستند.

آزادمنشي به جاي اقتدارگرايي
 

اين جامعه شناس با بيان اين توضيحات به بهترين راه موجود در شرايط فعلي اشاره مي کند و مي گويد: در جامعه امروز به نظر مي رسد داشتن نگاه آزادمنشانه به جاي نگاه اقتدار گرا مفيد تر باشد، چرا که ديگر دوره اين سختگيري ها و محدود کردن ها گذشته است و خانواده ها بايد به جاي اعمال زور و اقتدار فضايي را انتخاب کنند تا بچه ها به رشد عقلاني برسند و خود پيام هاي مناسب را انتخاب کنند، در ضمن خانواده ها بايد بدانند وقتي از همان ابتدا اعضا را در معرض هر پيامي قرار مي دهند با بزرگ شدن افراد ديگر نمي توانند مانعي براي آن ها باشند.
منبع: نشريه راه کمال شماره 37